او می رفت...
من مانده بودم ...
دائم می گفت :
_...سایه به سایه ات خواهم بود
بایست اینجا که تاریک نیست
رفت.................................
حتی بی چمدان...
م . ن
نظرات شما عزیزان:
تاريخ : دو شنبه 12 مرداد 1394برچسب:دلنوشته های م , ن ، مترسک عاشق ، منوچهر افتخارزاده,, | 17:53 | نویسنده : م . ن |
.: Weblog Themes By Pichak :.